یادی از رضا ملک در بند 209 وزارت اطلاعات

24 Nov

دکتر سید مصطفی علوی Dr Seyyed Mostafa Alavi MD PHDHome
Account Settings

Browse Notes
Pages’ Notes
My Notes
My Drafts
Notes About Me

Add tags
My Notes
Edit
یادی از رضا ملک در بند 209 وزارت اطلاعات
by ‎دکتر سید مصطفی علوی Dr Seyyed Mostafa Alavi MD PHD‎ on Tuesday, April 17, 2012 at 11:17pm ·
یادی از رضا ملک در بند 209
سال هایی نه چندان دور و در پی یکی از متعدد بازداشت های خود در بندهای امنیتی و پس از مدتی طولانی تحمل سلول انفرادی در بند 209 وزارت اطلاعات در زندان اوین ، غروب هنگامی ، ماموری مراقب ، درب سلولم را گشود و گفت :وسایلت را جمع کن و همراهم بیا.پرسیدم کجا باید بروم؟ گفت سئوال نکن و بیا .ابتدا خیال کردم که این دوران سخت ،سپری گشته و لابد به بندهای عمومی زندان اوین میرویم ، ولی خوش خیالی ام را زود فهمیدم . مرا در حالیکه چشم بند برچشم و دو پتوی سربازی در دست داشتم از پله های طبقه دوم به طبقه زیرین آورد. دربی را گشود و مرا به داخل فرستاد.بعد از کوتاه زمانی دریافتم که به سلول جمعی 122 بند 209 وزارت اطلاعات انتقال یافته ام . وارد که شدم هنوز چشم بند بر چشمانم بود. دوستان حاضر در سلول ، مهربانانه به استقبالم آمدند و خوشامدم گفتندوچشم بند از چشمانم گشودند.بعد از مدتها چشمانم با انسانهایی دربند همچون خودم تلاقی میکرد.در آن میان آشنایانی را دیدم چون سعید ماسوری بسیار عزیز که حکم اعدام داشت و او را از سالن 1 اوین در سالهای قبل میشناختم و در اقدامی غیر قانونی ، ماهها بود که ازبند عمومی به بند 209 انتقال یافته بود و زمانی بس طولانی را در آنجا سپری کرد.دیگرانی نیز بودند که از ذکر نامشان خودداری میکنم که مبادا در این رهگذر ، آسیبی ببینند.عزیزانی هم بودند که مظلومانه و با احکامی غیر انسانی به مسلخ رفتند و قهرمانانه جان باختند.از آن جمله ، زنده یاد علی حیدریان است که اندک مدتی دیگر ، سالگرد عروج سرافرازانه او به همراه فرزاد کمانگر و فرهاد وکیلی است . مجید عسگری هم که مدتی بعد با حضور سعید مرتضوی در ملاعام با لبخند و خوشحالی به استقبال مرگ رفت در همان سلول بود.
دقایقی بعد اما، پیرمردی با انبوهی از ریش و گیسوان بلند به استقبالم آمد. دلداریم داد و بسیار گفت .از شگردهای بازجویان تا خاطرات شنیدنی اش. او رضا مکیان ، معروف به رضا ملک از مدیران کل وزارت اطلاعات و قدیمی ترین زندانی بند 209 بود که نقشی بزرگ در افشای قتل های زنجیره ای و روشن شدن زوایای آن داشت و به همین دلیل هم از هستی ساقط و به 209 آمده بود.مردی فهیم وقوی که به همه روحیه می بخشید . با آن که ماموران خفیه بطور مداوم او را می آزردند واز هیچ شکنجه و فشاری بر او دریغ نمیکردند و در حالیکه از بیماریهایی که در اثر شکنجه طولانی بدانها مبتلا گردیده و از آنها رنج میبرد وبه دلیل خرد شدن دندان هایش در بازجویی ها به سختی غذا میخورد و شرایطی بس دشوار را میگذرانید ، همچنان استوار و پابرجا بود. پدر و مادری شدیدا بیمار و محتاج مراقبت و در عین حال ، همسر و فرزندانی که به اجبار یا اغوای اطلاعاتیان او را ترک گفته بودند و زخمهایش را عمیق تر میکردند ، چرا که او از در مخالفت با مدعیان ولایت درآمده بود . پدرش را در همان ایام از دست داد و حتی اجازه دیداری با او نیافت و مادرش را نیز که او هم در شرایطی بس سخت ، روزگار میگذرانید ، ولی با قدرت تمام در برابر آنان می ایستاد.
امنیت او حتی در سلول نیز در مخاطره بود و برای قتلش برنامه ریزی کردند که هم زنجیران آن ایام در سلول 122 آن را بخوبی بخاطر دارند وعلت آن هم افشاگری او از داخل بند 209 و قلب دستگاه امنیتی استبداد حاکم بود که در آن زمان ، بسیار موثر واقع شد.داستان هم چون دیگر موارد ، استفاده از شگردهای همیشگی شان بود. داستانی که مزدوران و جیره خواران حاکمیت همواره بدان دست می یازند و آن استفاده از زندانیان عادی و مجرمان خطرناک برای اجرای اهداف و مقاصد شومشان است.شیوه ای که در کهریزک صورتی علنی تر یافت و در طول سالها ، نه تنها در زندان ها و بازداشتگاهها ، که در اتجام جتایات خود در سطح جامعه نیز از آن بهره میگیرند و محدود به داخل کشور نیز نبوده ونیست و حاکی از عملکرد سبعانه و زشت آنان است.
در ایجا نیز یکی از قاتلین زندانی در زندان رجایی شهر که در جریان سرقتی ، مرتکب قتل گشته و دستگیر و محکوم گردیده بود را با وعده کمک و ازادی ، از زندان به بند 209 انتقال دادند ؟؟؟!!! و در جایی که هیچ وسیله تیز و برنده ای وجود نداشت ، این فرد را با وسیله ای تیز به سلول 122 می آورند و او هم در زمانی که همه در خواب بودند با حمله به رضا ملک او را زخمی نمود و اگر نبود کمک سایرین ، او در همانجا جان می باخت . مامورین هم جانی مزبور را بردند و دیگر کسی او را ندید ، چون فرمان را انجام داده بود ،هرچند نافرجام و ناموفق . آثار خونهای این اقدام تا سال ها در آنجا برجای بود و شاید اکنون نیز باشد. طرفه آن بود که بلافاصله مصدوم را به بیرون از سلول بردند و تنبیه کردند . گویا به این دلیل که هنوز تنفس میکرد و زنده بود.
او را به دوازده سال زندان محکوم نموده بودند که گویا بیش از ده سال از آن را در آن شرایط وحشتناک در بند 209 گذرانید . اکنون او را دوباره می آزارند و در زمان آزادی اش با پرونده سازی و دسیسه چینی ، دوباره به بند می کشند و همان حکایت همیشگی و دنبال دار تکرار میگردد.
رضا ملک از فرزندان غیور این ملت است که علیرغم داشتن پست و مقامی عالیرتبه ، در مقابل جنایات حاکمان و قتل های زنجیره ای ساکت نماند و با قربانی کردن خود و زندگی اش ، نکاتی مهم از گوشه ها و زوایای تاریک دخمه های جنایتکاران اطلاعاتی را برملا ساخت و در عین حال ، از زندانیان سیاسی گمنامی بود که جا داشت و دارد که بیش از این مورد توجه قرار گیرد.
به امید آزادی او و تمامی زندانیان سیاسی دربند
دکتر سید مصطفی علوی
29/1 1391

Like · · Share · Delete
Parto Kord and 2 others like this.
1 share

Leave a comment